سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ماه در کویر
 
خدایا! از زوال نعمت و تغییر عافیت و غضب ناگهانی و همه چیزهایی که مایه ناخشنودی توست به تو پناه می‌برم .
ماه در کویر
تا کی به شکل خاطره‌ای گم ببینمت؟
در عطر سیب و مزه گندم ببینمت؟
من آن همیشه چشم به راهم به من بگو
یک جمعه در هزاره چندم ببینمت؟
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیانِ خودش
چه انتظار عجیبیست این که شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
اللّهمّ عجّل لولیک الفرج
از فکر گناه پاک بودن عشق است
از هجر تو سینه چاک بودن عشق است
آن لحظه که راه می روی آقاجان
زیر قدم تو خاک بودن عشق است
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
آمد بهار و حیف که ما را بهار نیست
وین جرعه ها به کام دلم خوش گوار نیست
گفتم بهار آمد و پر شد جهان ز گل
دیدم که یار نامد و گفتم بهار نیست
مه من عید شد مبارک باد
عیدی عاشقان چه خواهی داد
عیدی و عید ما «مه» رخ توست
عید ما بی رخ تو عید مباد
امسال بهار بی تو آغاز نشد
امسال گذشت و باز اعجاز نشد
کِیْ سین سلام بر لبت می شکفد
عید آمد و سفره دلم باز نشد!
نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
بیا که خاک رهت لاله زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشمِ انتظار کشید
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال های هجری و شمسی همه بی خورشیدند
تو بیای همه ساعات و همه ثانیه ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
یا حجه بن العسکری، جان‌های ما قربان تو
جان‌های ما قربان آن، عشاق سرگردان تو
یوسف زهرا کجایی؟ کی شود مولا بیایی؟
پرده برداری ز قبری، مخفیانه مخفیانه!
یوسف شود، آن کس که خریدار تو باشد
عیسی شود، آن خسته که بیمار تو باشد

یک دم وصلت ز عمر جاودانم خوشتر است
بی‌وصال دوست عمر جاودانی، گو مباش




برچسب‌ها: از فکر گناه پاک بودن عشق است
از هجر تو سینه چاک بودن عشق است
آن

نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/6/6 توسط ماه در کویر